سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بشارت حق

عاشقانه می گویم؛ این عشق الهی است..

 

 

عیدی از شلمچه

صبح با یه نیروی خاصی مشغول کارهای خادمی مون شدیم.. وقت استراحت دیگه نبود چون از قافله بچه ها جا می موندیم

یه چیز دیگه هم بود ناسلامتی روز آخر سال بود. عجب قشنگ گفت قیصر که "ناگهان چقدر زود دیر می شود"  

 نزدیکای ساعت یازده بود که یکی از بچه ها صدا زد که هر کس می خواد بیاد شلمچه بسم الله

هنوز خیلی از کارهایی که باید انجام میدادم جلو چشام داشت رژه می رفت. خلاصه راه افتادیم. شاید دو ساعت  مانده بود به لحظه تحویل سال که وارد شلمچه شدیم

داخل حسینیه هنوز خیلی شلوغ نشده بود .  رفتم بالای سر شهدای گمنام قبل از اینکه برم تو حال خودم ، حالم گرفته شد

با یه ضریح چوبی که روی قبور شهدای گمنام گذاشته بودند احساس کردم دارن بین من و شهدا فاصله می اندازن

بگذریم..

لحظه به لحظه به پایان سال نزدیک می شدیم و سخنرانی حاج آقای ماندگاری داشت یواش یواش شروع می شد

تنها چیزی که در نظرم بود از شهدا خواستم این بود که بتونم از این توفیقی که خدا بهم داده به بهترین نحو استفاده کنم همون جوری که خودشون می خوان و همون چیزی رو بگیرم که خودشون می خوان..

حرف تو دلم زیاد بود.. و هست..

اما الان به مناسبت تحویل سال نو یکی از عیدی هایی که حاج آقای ماندگاری به ما دادند رو تقدیم شما می کنم:

ما همه مون دوست داریم که با سال نو دلهامون هم نو بشه و از گناه و معصیت دور بشیم . برای فرار از گناه سه رکن  رو باید داشته باشیم:

1. فهم باطن گناه: باطن گناه آتش است .. پرتگاه است.. خداوند می فرماید: أَیُحِبُّ أَحَدُکُمْ  أَن یَأْکُلَ لَحْمَ أَخِیهِ مَیْتًا فَکَرِهْتُمُوهُ ..(حجرات12)

2. فرار از زمینه های گناه: چشمامون رو بالانگیریم. مراقب چشم و گوش و شهوت و زبان و شکم باشیم.. خداوند می فرماید: قل للمومنین یغضوا من ابصارهم ویحفظوا فروجهم ذلک ازکی لهم ان الله خبیر بما یصنعون (نور30)

3. استغفارکردن؛

با این سه رکن می تونیم از گناه فرار کنیم...

راستی سال حماسه اقتصادی و حماسه سیاسی به همه شما دوستان مبارک..




اصل و فرع!

فرع و اصل!

حتما این ضرب المثل رو شنیدی که میگه:

کار دنیا تمومی نداره..

یعنی هیچ وقت به این فکر نکن که با حرص خوردن و دنبال دنیا دویدن به اون چیزی که می خوای می رسی..

نه ؛ یه کار دیگه شروع میشه ، یه دغدغه دیگه شروع میشه

خلق الانسان هلوعا! آره انسان یه خصلت ذاتی داره که هیچ وقت سیر نمیشه

دنیا هم بهترین بهانه است برای حریص بودن ما ادمها..

ما باید دنبال خواسته هامون باشیم. این رو عقل به ما میگه. اما چه خواسته ای و تا کجا؟

وقتی به آدمهایی که در دنیا تلاش می کنند نگاه می کنیم و تامل می کنیم خیلی چیزها برای ما روشن میشه

و خیلی درسها می تونیم بگیریم

بعضی در دنیا زیاد تلاش می کنند؛ برای دنیا

بعضی در دنیا زیاد تلاش می کنند؛ برای آخرت

بعضی در دنیا زیاد تلاش می کنند؛ برای دین خدا

بعضی در دنیا زیاد تلاش می کنند؛ برای خودشون و نفس و خواسته هاش

با یه حساب سرا نگشتی میشه عقل رو قانع کرد که کدوم تلاش رو ادامه بدیم

بهترین راه اینه که ما خواسته هامون رو فرعی و اصلی کنیم

اول به اصول بپردازیم و مواظب باشیم دنیا خواهی و زیاده خواهی جای آخرت و خدا رو در دل ما نگیره..

شعاری شد؟

ساده تر میگم: کار دنیا تمومی نداره، هیچ وقت ازش سیر نمی شی، مواظب باش عمرمون داره تموم میشه، باید به فکر آخرتمون هم باشیم

من و تو که باید تلاش کنیم آره.  پس طوری تلاش کنیم که نتیجه اش فقط در دنیا نباشه، خدا خدا خدا.. قیامت... زندگی ابدی..

اصل و فرع هامون رو خوب بشناسیم، شیطان همیشه با جابجا کردن اصل و فرع در فکر ما به خواسته اش می رسه.

گفتم اصل و فرع

یا حرف حضرت آقا افتادم که این اواخر خیلی دارند تاکید می کنند که مواظب باشید دشمنان، اصل رو به حاشیه نبرند و فرع رو به میدون بیاورند.

مبارزه اقتصادی ، مقاومت اقتصادی و هزار جور مشکل دیگه، دنیاست.. و می گذره و به قول آقا یه پیچ تاریخیه

اصل اینه که به فکر اعتلای دین اسلام باشیم و سهمی داشته باشیم در ترویج و تبلیغ دین اسلام و زمینه سازی ظهور امام زمان عج...

راستی دوست من

خدا هم برای کارهاش اصل و فرع داره..

جالبه نه ....

 




موضوع انشا: انتخابات آزاد!

موضوع انشا:
انتخابات آزاد!

من انتخابات آزاد را دوست دارم. پدرم هم انتخابات آزاد را دوست دارد. حتی دایی ام هم انتخابات آزاد را دوست دارد .دایی ام دیروز ظهر مهمان ما بود. ما ظهر آبگوشت داشتیم. دایی ام به مادرم گفت :خواهرجان! می خواستی دلمه هفت رنگ بپزی. پدرم کمی ابرو درهم کشید و گفت: ما را چه به دلمه هفت رنگ،ما همه چیزمان یک رنگ است مثل خودمان! مادرم گفت : باید دستور پختش را از دختر همسایه مان فائزه خانم بپرسم . اما پدرم گفت: فائزه خانم اگر آشپزی بلد بود که هر روز نمی رفت ساندویچ بخرد!
من از دایی ام پرسیدم: از کجا بفهمیم که یک انتخابات آزاد بوده است یانه؟ دایی ام گفت: باید انتخابات برگزار شود بعد اگر آنکه ما می خواستیم رای آورد می گوییم انتخابات کاملا آزاد بود اما اگر آنکه ما می خواستیم رای نیاورد می گوییم انتخابات آزاد نبوده است !
من گفتم: خوب اینجوری که نمی شود، چون عده ای می گویند انتخابات آزاد بوده و عده ای می گویند آزاد نبوده است .
دایی ام گفت: بله این را خوب فهمیدی. راست می گویند که بچه حلال زاده به دایی اش می رود. وقتی کاندیدای ما رای نیاورد می گوییم انتخابات آزاد نبوده است بعد این وسط ، جرو بحث می شود و عده ای می گویند آزاد بوده و عده ای می گویند آزاد نبوده ، بعد ما به عنوان عقل کل! می آییم وسط میدان و می گوییم برای اینکه مشخص شود انتخابات آزاد بوده یا آزاد نبوده ؛ بیایید رفراندوم برگزار کنیم تا بالاخره بفهمیم انتخابات آزاد بوده یا آزاد نبوده ؟!
من گفتم: دایی جان! بعد اگر مردم رای دادند که انتخابات آزاد بوده است آن وقت چه کار می کنیم؟

دایی ام گفت: اگر در رفراندوم گفتند انتخابات آزاد نبوده که همان چیزی است که ما می خواستیم و دوباره باید انتخابات برگزار کنیم آن هم انتخابات کاملا آزاد. اما اگر در رفراندوم گفتند که انتخابات آزاد بوده آن وقت دوباره می گوییم رفراندوم آزاد نبوده و باید دوباره رفراندوم برگزار شود تا ببینیم آیا مردم رای می دهند به اینکه این رفراندومی که برگزار شد آزاد بوده یا آزاد نبوده .
من خندیدم و گفتم : بعد دوباره اگر مردم رای دادند که رفراندوم هم آزاد بوده آن وقت چه کار می کنیم؟

دایی ام گفت: آن وقت دوباره می گوییم این رفراندوم هم آزاد نبوده و باید دوباره رفراندوم برگزار کنیم و آنقدر رفراندوم برگزار می کنیم تا مردم بگویند انتخابات آزاد نبوده ، بعد دوباره انتخابات برگزار می کنیم و بعد اگر دوباره در انتخابات کاندیدای ما رای نیاورد دوباره می گوییم انتخابات آزاد نبوده و دوباره باید رفراندوم برگزار کنیم !
من از خوشحالی پریدم بالا و گفتم : خوب دایی جان! این همین کاری است که من همیشه انجام می دهم. وقتی داریم فوتبال بازی می کنیم هر وقت ببینم تیم ما دارد می بازد جر و بحث راه می اندازم و بازی را به هم می زنم تا دوباره از اول بازی کنیم باز دوباره اگر دیدم داریم می بازیم دوباره بهانه می آورم و می گویم داوری را قبول ندارم و بازی را به هم می زنم و اینقدر این کار را می کنم تا تیم ما برنده شود !

دایی ام پوزخندی زد و گفت: احسنت به تو! من همیشه به مادرت می گفتم که پسرت بالاخره یک چیزی می شود . اصلا خدا را چه دیدی شاید روزی مصلحت سنج شدی یا تئوری تمدنی دادی!
من کمی سرم را زیر انداختم و گفتم: ولی دایی جان ! دیگر هیچ تیمی حاضر نیست با تیم ما بازی کند، اسم تیم ما را گذاشته اند تیم قالتاق و دودوزه باز !

دایی ام گفت: نگران نباش ! این به خاطر معصومیت دوران نوجوانی شماست. پا به سن که گذاشتید این ها برایتان عادی می شود و اسم این روش ها را می گذارید روش های کاملا دموکراتیک که برای رسیدن به تیم وحدت ملی لازم است از این روش ها استفاده شود !
بعد دایی ام کمی صدایش را بالا برد و دستی بر پشتم زد و گفت: اما مگر موضوع قحط بود که درباره انتخابات آزاد می نویسی؟ من گفتم: معلم مان گفته است بنویسم مجبورم وگرنه پس گردنی می خورم.

دایی ام گفت: معلمتان یا کله اش بوی قورمه سبزی می دهد یا به کله گنده ها وصل است! اما من گفتم: نه دایی جان! معلم ما همیشه از چندرغاز حقوقش می نالد و می گوید آه در بساط ندارد. دایی ام خندید و گفت: تو هنوز بچه ای نمی فهمی و زود قضاوت می کنی ،روزی که ده میلیارد تومانش را رو کرد دم خروسش نمایان می شود !.....
آقا نزن....آقا تو رو خدا نزن...آقا ما که نگفتیم ، دایی مون گفته!!!
به نقل از سایت: افسران

 




امامنا الخامنه ای..

 

اماما

 دوست داشتن تو که بهانه نمی خواهد..

نگاه من به تو تنها و تنها نگاه مراد و مریدی نیست؛ که نگاه ولایت است

که هم امام منی و هم مراد من

با تو بودن و از تو گفتن بهانه نمی خواهد

چرا که حجت بر حق زمانی! و آن تنهایی که صدای این عمار ش بلند شده است..

که همنوای هل من ناصر امام زمان من است

و چگونه می توانم در چشمان مولا و آقایم مهدی (عج) بنگرم وقتی که از تو نگویم و با تو نباشم

و چگونه خود را یار او بنامم وقتی که هنوز

برادری ام را به تو اثبات نکرده ام!

گفتم برادری!

نه اینکه آنقدرها باشم که خود را برادر بنامم..

یا خود را فرزند تو بنامم..

نه!

من نمی خواهم رابطه ام را با تو مثال فرزند و پدر بدانم که راهی برای با تو نبودن باز باشد..همچون فرزند نوح..

من می خواهم غرق تو باشم..

آب هم از سرم بگذرد..

نه یک وجب.. که یک اقیانوس..

و راه برگشتی هم نداشته باشم ..من این را می خواهم

تا حتی ذره ای در با تو بودنم شک نکنم..

شاید رو سفیدی اش برای تو بماند

و بر چهره سرد تاریخ حک شود که

سید علی تنها نماند..

 

قلبم به عشقت می تپد ای امید

تا کور شود هر آنکه نتواند دید

 

اللهم احفظ قائدنا الخامنه ای




روضه اربعین از زبان آیت الله مجتبی تهرانی

از بیانات مرحوم حضرت آیت الله حاج آقا مجتبی تهرانی(ره):

شفّاف می‌گویم: برای اینکه در زمان غیبت امام زمان(صلواتاللهعلیه)، یک سری شبهات در شما اثر نکند، دستور این است. سند روایت هم خیلی خوب است. پس هر روز بگویید: «یَا اللَّهُ یَا رَحْمَانُ یَا رَحِیمُ یَا مُقَلِّبَ‌ الْقُلُوبِ‌ ثَبِّتْ‌ قَلْبِی‌ عَلَى‌ دِینِکَ»، دو سه ثانیه هم بیشتر طول نمی‌کشد. لذا این‌را هر روز بخوانید تا دلتان به امام زمان(صلواتاللهعلیه) قرص شود.

عاشقانه می گویم-تسلیت رحلت

عاشقانه می گویم:

بنده هم به نوبه خودم فقدان این پدر معنوی رو تسلیت عرض می کنم.. خوشا به حالش که در ایام اربعین حسینی به دیدار حق و جوار یار رهسپار شد. بودنش و رفتنش جای غبطه ی زیاد دارد..

چیزی که از قول و عمل این عالم عامل برای همه مشهود بود اعتقاد و خدمت به ولایت و نظام و پشتیبانی هر چه بهتر و تربیت نیروهای مخلص و عالم برای خدمت به نظام و اسلام بود. کور خونده اند مخالفان ولایت فقیه و اهالی فتنه که می خواهند از زندگی و سخنان و عمل این عالم عارف به حق به نفع افکار منفی و منحرف خودشون استفاده کنند و تاییدی بگیرند بر کار و فکر عوامل فتنه 88!

بله وقتی که حرفی برای گفتن ندارند باید هم خود را همرنگ جماعت نشان بدهند و تسلیت بگویند اما کاش در این همرنگ شدن هم صادقانه عمل می کردند و به فکر ماهی گرفتن از آب گل آلود نمی افتادند..

 

روضه اربعین حسینی از زبان مرحوم آیت الله حاج آقا مجتبی تهرانی :

 

 

دانلود روضه: 

 

 




حماسه 9 دی در بیان امام خامنه ای + فیلم کوتاه

موضوع انشا: علم بهتر است یا ثروت!

بصیرت مهم تر است! مثل 9 دی

والسلام

 

 

9 دی

دانلود  و مشاهده فیلم 13 دقیقه ای بیانات رهبری درباره حماسه 9 دی در ادامه مطلب 


ادامه مطلب


شنبه 91 دی 9 | نظر

یا ایها العزیز..

برگرد ای توسل شب زنده دارها
پایان بده به گریه ی چشم انتظارها

از یک خروش ناله ی عشاق کوی تو
حاجت روا شوند هزاران هزارها

یکبار نیز پشت سرت را نگاه کن
دل بسته این پیاده به لطف سوارها

از درد بی حساب فقط داد میزنم
آیا نمیرسند به تو این هوارها

ما را به جبر هم که شده سر به زیر کن
خیری ندیده ایم از این اختیارها

باید برای دیدن تو "مهزیار" شد
یعنی گذشتن از همگان "محض یار" ها

دیگر برای تو صدقه رد نمیکنم
بیهوده نیست اینکه گره خورده کارها

یکبار هم مسیر دلم سوی تو نبود
اما مسیر تو به من افتاد بارها

شب ها بدون آمدنت صبح می شوند
برگرد ای توسل شب زنده دارها

این دست ها به لطف تو ظرف گدایی اند
یا ایها العزیز تمام ندارها
 

شاعر:علی اکبر لطیفیان

مناجات خوان: حاج مهدی سلحشور

دانلـــــــــــــــــــــــــود مناجات

 

یه هدیه ویژه هم دارم در ادامه مطلب!


ادامه مطلب


پنج شنبه 91 دی 7 | نظر

دغدغه داری اصلا؟

می دونین اخلاق من اینه که حرفی که تو وبلاگم می زنم هم حرف دل باشه هم به درد بخور و هم منطبق با نیاز روز

برای همین گاهی برای پیاده کردن فکرهام نیاز به زمان بیشتری دارم. علت دیگرش اینه که الحمد لله هستن وبلاگهای زیادی که بخشی از حرفهای دلم رو می زنن پس باید دنبال حرفهای نگفته هم باشم.

بگذریم

الان فقط اومدم دغدغه هام رو بگم ببینم فقط من اینجوری ام یا شمام همینجوری فکر می کنین؟ و اگر اشتباه فکر می کنم یا دغدغه درستی ندارم کمک کنید.


اما دغدغه:

1. حضرت امام خامنه ای (حفظه الله) چندین سال بحث فتنه سال 88 رو زنده نگه داشتند تا رسیدیم به زمان حاضر خوب علتش چی بود؟ خیلی ها می گفتن چرا آقا داره جریان رو اینقدر مطرح می کنه و همه جا روشنگری می کنه مگه تمام نشد؟!

خود ایشون فرموده بودند فتنه بزرگتری در راه است! الان معلوم شد که کار ایشون چه دلیلی داره. با اینهمه روشنگری که حضرت امام خامنه ای کردند باز الان داریم می بینیم با تمام وقاحت همون کسایی که داشتند نظام و مملکت رو به لجن می کشیدند مدعی اداره کشور شدند دوباره!!

و با کمال پر روئی دارن نقشه می ریزن که از طرف خودشون نماینده برای ریاست جمهوری داشته باشن. حالا شما فکر کنید اگه اینهمه روشنگری و بصیرت دهی حضرت آقا نبود.. الان اینها چه ها که نمی کردند! من موندم اگه قرار نبود کسی ابعاد گستاخی و دهن کجی اینها به نظام و انقلاب رو بگه، الان باید منتظر چه رفتاری از اینها می بودیم؟!!!!

این می طلبه که خیلی حواسمون بیشتر از پیش جمع باشه و تمام راهبردهایی که امام خامنه ای (حفظه الله) در مورد فتنه گفتند رو مرور کنیم..

 

2. یه کم هم از خودم و خودی ها گله دارم. خودی ها هم شامل همه کسانی میشه که یه جوری به انقلاب و نظام وابسته هستند و منتسب. تو رفتارهامون کم کم داره رنگ و بوی اخلاق و اخلاص کم میشه... باید خیلی پای منبر اهل بیت ع بشینیم تا بشیم مثل یاران حسین..

جسارت نباشه خدمت شمایی که داری می خونی .. باور کن اگه با اخلاق پیامبر ص رفتار کنیم و اخلاص داشته باشیم خیلی چیزا عوض می شه.. چه مسئول باشیم چه نباشیم چه اسم و رسم داشته باشیم چه گمنام باشیم.. مهمه اخلاص و اخلاقه! که بصیرت هم کنارش باشه


3. خیلی زورم میاد از این جریان انحرافی (اینجوری میگن دیگه ها) .. نمی خواستم بگم اما دغدغه است دیگه. چرا آخه بعضی ها دارن اینقد گول می خورن! شاید بگی خیلی جوش نخور کاری از پیش نمی بره. اما باید به اطلاع برسونم تا همین الانشم خیلی کارها کردن که ما خبر نداریم.

هی بحث ملی گرایی مطرح شد.. هی تقابل دین و ایرانی بودن مطرح شد.. هی تقابل نژادی مطرح شد.. الانم که دیگه کار به جایی رسیده که یا دین باید ایرانی باشه یا دین نمی خواهیم! یا پیامبر باید ایرانی باشه یا... یکی نیست بگه آخه ...

اینا به کنار سخت تر و دردناک تر اینه که حضرت آقا آبروی یه نفر رو مدام بخره.. تا بتونه کارش رو تموم کنه..مثلا فکر کنید شش ما تا هشت ماه از کارش مونده...هی اون شخص نفهمه مطلب رو ..

ای خداااااااا


4. حتما که نباید یه فتنه دیگه ایجاد بشه بعد فکر کنیم که چی باید بگیم و چه ها باید بکنیم. خوب از همین الان ببنیم که دارن چه می کنند.. مگه حضرت امام خامنه ای از ما نمی خوان که بیدار باشیم بصیرت داشته باشیم و در برابر اتفاقات سیاسی بدون تحلیل نباشیم..خوب بسم الله این همه جریان الان داره کار خودش رو می کنه . ما چقدر تحلیل داریم و کار می کنیم. مگه آقا نفرمود سیاست یعنی این که مثل یک شطرنج باز ماهر حرکت های رقیبت رو حدس بزنی و براش برنامه داشته باشی.

خوب ما هم باید به اندازه خودمون بشناسیم و حدس بزنیم . و مثلا به عنوان یه وبلاگ نویس اگر قراره چیزی رو افکار عمومی درزمان فتنه های بعدی بدونه از همین الان شروع کنیم.. چه از مسائل اعتقادی گرفته ..سیاسی...دینی و مسائل خانواده.. بهترین راه و محور هم سخنان رهبری فرزانه انقلاب امام خامنه ای هست.

یعنی وقتی ایشون بصورت دیده بان راه رو برای ما روشن می کنه ما هم لوازم حرکت رو برداریم  با عقل با آیات با روایات با مفاهیم مکتبی و الهی خودمون رو محکم کنیم تا بتونیم دست دیگران رو هم بگیریم..


درس اخلاق نمی دم ها. قرار بود دغدغه هام رو بگم. فعلا همین ها باشه بقیه اش رو در پست های بعدی می گم.

یا علی




داستان بعضی ها..

همه آدما دوست دارن از این سه حالت یکی شو حداقل داشته باشن (فکر کنن، کار کنن، کاره ای باشن) پس:


داستان بعضی ها

بعضی ها می خوان فکر کنن  اما نمی تونن

بعضی ها می خوان فکر کنن، فکر هم می کنن اما ..

بعضی ها فکر می کنن که دارن فکر می کنن!

 

بعضی ها می خوان کار کنن اما نمی تونن

بعضی ها می خوان کار کنن کار هم می کنن اما ..

بعضی ها فکر می کنن دارن کار می کنن!

بعضی ها کار می کنن تا فکر نکنن

بعضی ها کار می کنن تا بتونن فکر کنن

 

بعضی ها وقتی فکر کنن می تونن کار کنن

بعضی ها وقتی می تونن کار کنن که فکر نکنن!

بعضی ها وقتی فکر می کنن کار هم می کنن

 

بعضی ها فکر می کنن باید کاره ای باشن تا بتونن کاری بکنن

بعضی ها فکر می کنن کاره ای ان، هی سعی می کنن کاری کنن!

بعضی ها فکر می کنن چون کاره ای ان، هر کاری می تونن بکنن

بعضی ها هر کاری می کنن اما فکر نمی کنن که هیچ کاره ان

بعضی ها چون فکر می کنن کاره ای نیستن هر کاری می کنن!

 

بعضی ها فکر می کنن کار هم می کنن اما هیچ کاره ان

بعضی ها کاره ای هستن هم فکر می کنن هم کار می کنن

بعضی ها اصلا به این فکر نمی کنن که کاره ای باشن یا نباشن به این فکر می کنن که چجوری یه کاری بکنن

بعضی ها هم این وسط یه کارایی می کنن!

ما کجای این داستانیم؟ ( و این داستان ادامه دارد...

 




طبقه بندی: مهدوی کمان ابرو فکر کار رئیس جمهور

دوشنبه 91 آبان 8 | نظر

از من بگو!

یه چند روزیه که هی میام درباره یه موضوع بنویسم، می بینم یه سری موضوعات دعوت نامه می فرستادن که به اونها رسیدگی کنم. دیدم دعوت نامه ها زیاد شد. اعلام کردم که در فلان روز و فلان ساعت همه آماده باشن میخوام از خودم یه توجه خاصی به همشون نشون بدم که حال کنن. اینجوری بود که همه این موضوعات طی یه برنامه هماهنگ شده، جلوی جایگاه ذهنم حاضر شدن و با فرمان میدان دار رژه حرکت خودشون رو آغاز کردن تا از جلوی جایگاه عبور کنن!

از قبل برای خودم قلم و کاغذ آماده کرده بودم که به موضوعات نسبت به نوع رژه ای که میرن امتیاز بدم تا یکی از اونها به عنوان موضوع دسته اول و بقیه در اولویت های بعدی انتخاب بشن. احساس می کردم الان همه چیز در اختیار منه و با این جایگاه و هوشیاری که دارم چیزی از دید چشمان تیزبین (عقابی) من جا نمی مونه. (ذهنه دیگه خیلی گیر نده)

تا میام اهمیت یکی از اونها رو بنویسم و درباره اش قلم سرایی کنم باز دسته بعدی از راه می رسن و یه جوری رژه میرن که آدم بد جوری محوشون میشه. همینجوری که از جلوی جایگاه رد میشن با نگاهشون به من تکلیف می کنن که باید از ما بگی! بعد اونقدر هم محکم پاهاشون رو زمین می کوبن که خلاصه ارادتشون رو نشون داده باشن که دیگه رد خور نداشته باشه که حتما همون موضوع رو بهش بپردازم.

باز دسته بعدی از راه میرسن. این گردان با موضوعی که داره دیگه منو می کشه (به ضم کاف). با خودم میگم چقد خوب شد صبر کردم عجله نکردم وقت بگذارم برای اون موضوعات قبلی! تا وقتی این موضوع عزیز با این رژه زیبا هست چرا موضوعات دیگر رو بررسی کنم. همین طوری که دارم بهش فکر می کنم می بینم به به ! شروع شد این موضوع خاص با رژه زیبا و هماهنگ خودش در جلوی جایگاه خودش رو به شکل این جمله آرایش کرده که : " از من بگو".

چشامو باز می کنم با دقت نگاه می کنم. هنوز محو این آرایش نظامی موضوعی هستم که حرکات نمایشی این موضوع شروع میشه. دیگه تصمیم خودم رو میگیرم و می خوام از جایگاه برم پایین و به تکلیفم! عمل کنم.

نمی دونم این شیپور ها چیه که توی رژه ازش استفاده میشه! یه هو متوجه سروصدای دسته بعدی میشم که دارن وارد جایگاه میشن. با خودم میگم ولش کن فعلا همین قدر که فهمیدیم باید چیکار کنیم بزار بریم به کارمون برسیم. اما هیاهوی این موضوع جدید و شیوه نوین ورودش به جایگاه نظرم رو جلب می کنه.

آخه نیروهای مردمی هم خودشون رو به این موضوع نزدیک کرده بودن انگار موضوعش باب میل مردم بود و دسته، دسته مردمی بود. گفتم هر چی نباشه باید پای حرف مردم نشست دیگه. این گروه موضوعی هم که دارن رژه میرن مال اونهاست باید گوش داد و با دقت و تامل اندیشید.

خستگی و دردی که در این موضوع بود از چهره همه رژه دهنده ها نمایان بود. اینجا بود که با خودم گفتم آره همینه! تا حالا اینقد به اسم این جماعت یه عده نون خوردن! حداقل بزار ما یه کاری بکنیم (انگار دیگه راه چاره همه مشکلات این دسته دست ما بود!) از بین صدای شیپور صدای شعارهایی که با تمام وجودشون می دادن رو می شنیدم. اهمیت این دسته رو دیگه واقعا داشتم حس می کردم. یک سری نوشته هایی هم دستشون بود که ظاهرا حکایت از این داشت که قبلا هم یه عده می خواستن درباره این دسته قلم سرایی کنن ولی ... .

یه نگاهی انداختم به موضوعاتی که از جلوی جایگاه رد شده بودن و یه نگاهی هم انداختم به موضوعاتی که توی نوبت بودن تا از جلوی جایگاه ذهنم عبور کنن و رژه خودشون رو به نمایش بگذارن.

از بس ایستاده بودم کمرم دیگه داشت میشکست. مگه من چقد توان داشتم که به این همه موضوع رسیدگی کنم. به اطرافم نگاه کردم. دیدم بابا بقیه که از منم بدترن. سعی کردم در مقابل این همه موضوع آبرو داری کنم و نشون بدم که همچنان محکم ایستادم.

صدای جارچی! (فرمانده میدان ) و میدون دار رژه هم همچنان بلند بود.. یک لحظه هم از این رژه موضوعات غافل نبودم.. ولی هنوز نتونسته بودم از بین این دسته موضوعات یکی رو انتخاب کنم..




مهدوی

غنچه ای بوده ام از جنس بهار/پرحرارت شدم از پرتو خورشید بلند/سرد گشتم از سایه بی شیله ابر/ سرخوشم با گل یاسی که به هر صبح سحر/ با شمیمی که زجان می روید/می نوازد دل را/ و سپاس از کرم و لطف خدا/و به امید قدمهای خوش یار به چشم/ بی دل فردایم.. (مهدوی)

 



در این وب
در کل اینترنت

موضوعات

عاشقانه می گویم (54)

کمان ابرو (31)

مهدوی (28)

امام خامنه ای (15)

امام زمان (14)

خدا (14)

بشارت حق (13)

عشق (8)

عاشقانه (7)

مهدی مهدوی (5)

kamanabroo (5)

مقام معظم رهبری (5)

رهبری (5)

گناه (4)

ظهور (4)

حضرت زهرا (4)

آقا (3)

اربعین (3)

امام زمان عج (3)

دلم گرفته (3)

قرآن (3)

کمان ابرو (3)

سبک زندگی (3)

سیداحمد خمینی (2)

شهادت (2)

شیطان (2)

دولت (2)

دل (2)

امام رضا (2)

دعا (2)

دنیا (2)

مادر (2)

غفلت (2)

شعر (2)

علم (2)

امام سجاد علیه السلام (2)

امام صادق (2)

انتظار (2)

امام حسین (2)

آیت الله سیستانی (2)

اشک (2)

حضرت زهرا سلام الله علیها (2)

چرا (2)

حرکت (2)

حضرت فاطمه (2)

جمعه (2)

بیا (2)

لبیک یا خامنه ای (2)

نگاه (2)

نور (2)

نماز (2)

همت (2)

وحدت اسلامی (2)

وحدت بین شیعه و سنی (1)

وحی (1)

وعده الهی (1)

وفا به عهد (1)

ولایت (1)

ولایتمداری (1)

ولی امر مسلمین (1)

وکیل (1)

یا ایها العزیز (1)

یااباعبدالله (1)

یابن الحسن (1)

یار (1)

یافاطمه الزهرا (1)

یه بچه (1)

کار (1)

کلیپ صوتی (1)

همسر امام خامنه ای (1)

همسر پیامبر (1)

هیئت (1)

والفجر8 (1)

نماز و اهل بیت (1)

کمان ابرو، پازل،جورچین،مهدوی،خدایا،زندگی،خواسته،عاشقانه می گویم، (1)

کوه (1)

نوشت (1)

نی به نی (1)

نیمه شعبان (1)

هدیه (1)

هسته ای (1)

هفته دفاع مقدس (1)

هلا (1)

نگرانی (1)

مهدی (1)

لیوان (1)

عقد ازدواج (1)

مهدی موعود (1)

مهدی هاشمی (1)

مهر (1)

مهربونی (1)

موضوع انشا (1)

موعظه (1)

می بیند (1)

می کشی (1)

میزبانی (1)

میلاد (1)

میلاد حضرت علی اکبر ع مبارک (1)

میلاد حضرت معصومه (1)

ناامیدی (1)

نامه محبت انگیز امام به همسرش (1)

نان (1)

نبش قبر حجر بن عدی (1)

ندای هل من ناصر (1)

نصایح امام جواد علیه السلام (1)

نظام (1)

نفاق (1)

نگار آشنا (1)

بیداری اسلامی (1)

پایان ماه صفر (1)

پویا بیاتی (1)

پیام (1)

پیام تسلیت (1)

پیام فاطمیه (1)

پیام مقام معظم رهبری (1)

پیامبر اکرم و آخرالزمان (1)

تایید (1)

تبریک (1)

تبریک،عیدفطر،سادگی،یکرنگی،خدایی،تعارف،استراحت،عشق،کمان ابرو،مهدو (1)

تحف العقول (1)

تخریب کعبه و پیدایش مار (1)

تسلط (1)

تعجب (1)

تلفن (1)

تمرین وجوه شرعیه (1)

تندرو (1)

تنها (1)

تنهایی (1)

تهذیب (1)

توبه (1)

توکیستی (1)

تکلیف (1)

جاده (1)

جمعه،امام زمان،منتظر،انتظار،نشونه،نشانه،کمان ابرو،مهدوی،عاشقانه (1)

جمعیت (1)

جمکران (1)

جهاد زن (1)

جهنم (1)

جوانان (1)

جوون (1)

بشارت منجی (1)

بصیرت (1)

بقیع (1)

بمب گذاری (1)

بنرمحرم (1)

بنی صدر (1)

بهشت (1)

بهمن (1)

بی نهایت (1)

حضرت فاطمه سلام الله علیها (1)

حضرت محسن (1)

حضرت معصومه (1)

حضرت مهدی عج (1)

حضور مردم (1)

حماسه (1)

حماسه اقتصادی (1)

حماسه سیاسی (1)

حکم جهاد (1)

خاطرات لاریجانی (1)

خدا بود و دیگر هیچ (1)

خدا هست (1)

خسته (1)

خشوع (1)

خلیفه خدا (1)

خودکشی (1)

دارا که باشی (1)

دانشجو (1)

دانلود (1)

درس (1)

درس خارج (1)

دریا (1)

دریام کن (1)

دستاورهای مذاکرات (1)

حسن روحانی (1)

حسین (1)

حضرت آقا (1)

حضرت آیت الله حاج آقا مجتبی تهرانی (1)

حضرت امام (1)

حضرت جواد الائمه (1)

حضرت خدیجه (1)

چرا عزاداری (1)

چرا گریه بر حسین (1)

چگونه (1)

حدیث (1)

حرف (1)

حرم (1)

حضرت علی (1)

حضرت علی اصغر(ع) (1)

اشک اسمون قشنگه (1)

اصل و فرع (1)

اعتدال (1)

اعتماد به خدا (1)

اقتصاد غربی (1)

اگر جام مرا بشکست لیلی/چرا با دیگرانش بود میلی!--اگر با دیگرانش (1)

العالم بزمانه (1)

الهام چرخنده (1)

امام باقر(ع) (1)

امام جمعه (1)

امام جواد علیه السلام (1)

امام حسن مجتبی(ع) (1)

امام حسن(ع) (1)

آیت الله مهدوی کنی (1)

آیت الله نوری همدانی (1)

ائمه (1)

اخلاص (1)

9 دی (1)

امام خامنه ای حفظه الله (1)

امام خمینی (1)

اروند کنار (1)

از من بگو (1)

ازدواج (1)

ازدواج حضرت علی و حضرت فاطمه علیهما السلام (1)

استجابت (1)

استفاده (1)

استقبال از شهدا،حسرت، عاشقانه می گویم، کمان ابرو (1)

اسلامی (1)

آقا بیا (1)

آگاهی (1)

آه (1)

آبان (1)

آخرالزمان (1)

آخرخط (1)

آرام (1)

آرامش (1)

آشفته (1)

انتقاد سیداحمد از دولت هاشمی (1)

انسان (1)

انکار واقعیت (1)

اهمیت نماز (1)

اوضاع کنونی (1)

ایمان (1)

ایمان مردم (1)

با لینک مستقیم (1)

باران (1)

باقی (1)

باید (1)

برادری دینی (1)

برای اینکه خدا (1)

برای خدا (1)

برجام (1)

برکت (1)

بسیجی (1)

بشارت (1)

بشارت بهشت (1)

امام صادق علیه السلام (1)

امام صادق(ع) (1)

امام علی (1)

امام علی النقی، امام هادی، نقی، کمان ابرو، عاشقانه می گویم، شهاد (1)

امام هادی علیه السلام (1)

امامنا الخامنه ای (1)

امان (1)

انار (1)

انتخاب (1)

انتخابات (1)

انتخابات 92 (1)

انتخابات آزاد (1)

علما (1)

علی (1)

علی مطهری (1)

عملیات روانی (1)

عنصر (1)

عید نوروز (1)

عیدی (1)

غرور (1)

شعر. اشعار (1)

شعرامام زمان (1)

شفاعت (1)

شلمچه (1)

شناخت زمان (1)

دلم گرفته ای دوست (1)

دلواپسی (1)

عاشقا (1)

ف ی ل ت ر ش ک ن (1)

فاطمیه (1)

فانی (1)

فتنه (1)

فرزند آوری (1)

فرصت (1)

فقاهت (1)

فیلم (1)

فکر (1)

قبولی اعمال (1)

قرائت خطبه عقد (1)

قم (1)

قیامت (1)

کار (1)

عاشقانه می گویم،شهید،عید،میلاد امام زمان، نیمه شعبان،دختر شهید،ع (1)

عاشقی (1)

عالم به شرایط زمان (1)

عبور (1)

مادرمن (1)

ماهی و دریا (1)

ماوراء (1)

مایه آرامش (1)

مجلس (1)

محسن بن زهرا (1)

محمود احمدی نژاد (1)

مذاکرات هسته ای (1)

مذاکره (1)

مراجع تقلید (1)

 

مطالب اخیر

هنوز هم اشک می ریزم

یک کانال تلگرامی مخصوص خانما

استدلال حضرت فاطمه (س) با قرآن بر ارث فدک

این روزها مادرم را میخواهم..

محرم می رود..

هوای روضه ی تو..

ملت از دولت مطالبه کند

وقتی که لبریز شوی..

برای من بعد از شهریور هیچ مهری نیست..

 

آرشیو مطالب

بهار 92 (23)

زمستان 91 (11)

پاییز 91 (8)

تابستان 91 (8)

بهار 91 (8)

زمستان 90 (3)

پاییز 90 (7)

تابستان 90 (5)

بهار 90 (5)

زمستان 89 (4)

پاییز 89 (8)

تابستان 89 (2)

بهار 89 (1)

زمستان 88 (3)

پاییز 88 (1)

تابستان 88 (2)

بهار 88 (9)

زمستان 87 (14)

پاییز 87 (13)

تابستان 87 (7)

بهار 87 (6)

زمستان 86 (22)

پاییز 86 (7)

تابستان 86 (3)

تابستان 92 (21)

پاییز 92 (11)

زمستان 92 (8)

بهار 93 (10)

تابستان 93 (5)

پاییز 93 (11)

زمستان 93 (9)

بهار 94 (1)

 
 

پیوند ها

 

صفحات وبلاگ

اجتماعی سیاسی و..

سبک زندگی شهدا

بارش احساسهای دلم

 

خبرنامه

 

 

آمار وبلاگ

کل بازدید : 819634
بازدید امروز :130
بازدید دیروز : 381
تعداد کل پست ها : 276

 

دانشنامه مهدویت

مهدویت امام زمان (عج)

پیوندهای روزانه

پایگاه پژوهشی تبلیغی موعظه

پایگاه اطلاع رسانی رهبری

سیداسلام نظرپور

احمد خسروی

مهدی فاضلی

 

امکانات جانبی

پیام‌رسان

نقشه سایت

اوقات شرعی

RSS 2.0

 

 
 

لوگوی دوستان

PARSTIN ... MUSIC

محفل آشنایان((IMAN))

پزشکی تخصصی دکتر رحمت سخنی Dr.Rahmat Sokhani

خاطرات و تاریخ پزشکی Dr.Rahmat Sokhani

 

مرجع دریافت ابزار و قالب وبلاگ
By Ashoora.ir & Blog Skin